ثمره ی عشقمون

با تاخیر.....

1395/1/31 9:46
نویسنده : مامان بهاره
96 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم

میدونم خیلی وقته فرصت نکردم برات بنویسم واقعا شرمندتم عزیزم میشه گفت 2 الی 3 ماهه که از تو و بزرگ شدنت ، کارهای قشنگت که روز به روز شیرین تر میشی ننوشتم.

اما بهت قول میدم از این به بعد مرتب برات بنویسم عشقم مامانو ببخش.

به خلاصه ای از این چند وقت برات بگم خدارو هزار مرتبه شکر دل دردات دیگه تموم شده، روز به روز داری نازتر و قشنگ تر میشی و همینطور شیطون تر.

تو 5 ماه بودی که غلط زدی و اومدی رو شکمت ، 4 ماهت که تموم شد روزی یه وعده بهت لعاب برنج میدادم .

پسرم مامان این روزها حسابی سرش شلوغه کار بیرون ،کار خونه و مامان یه پسر شیطون و وروجک ....که من الهی فداش بشم.همش دلت میخواد یکی باهات حرف بزنه ،بازی کنه ، قهقهه میزنی بی دندون من که حسابی ذوق میکنم.

با بابا امیرت خیلی جوری یلی باهات بازی میکنه و تو هم براش میخندی.توی تیرماه چند روزی خاله آزی اومد پیشمون و اولش نشناختیش باهاش غریبی میکردی اما کم کم باهاش دوست شدی و تا روزی که میخواست بره خاله مثل همیشه به سختی از پسر دل کند.

واکسن 6 ماهگیت هم خداروشکر به خیر گذشت و من دیگه رسما غذا رو برات شروع کردم.خیلی لذت داره غذا درست کردن برای کوچولوت سوپ و حریره بهت میدم خیلی هم دوست داری هزار ماشالله خوب میخوری اما برای شیر خوردنت خیلی ادا در میاری و من همش حرص میخورم.

بعد از ظهر ها با بابایی میبریمت پارک خیلی دوست داری بچه ها رو نگاه میکنی وذوق میکنی.

کلا بیرون که میریم خیلی آرومی اما توماشین وااای دمار از روزگار من درمیاری اصلا آروم نمیگیری.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)