ثمره ی عشقمون

سونوی مجدد

1393/6/31 22:55
نویسنده : مامان بهاره
113 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

واااای چه حسه قشنگیه پسرم ، خدا جونم شکرت علیرضا پسره نازنینم خدا رو شکر میکنم که تو رو دارم خدا نگهدارت باشه انشا الله اسمت نگهدارت باشه.

بعد از سونوی روز سه شنبه جواب سونو رو به خانم دکتر نشون دادم و گفت تا یکشنبه هفته بعد یعنی 9 شهریور استراحت کن ، استراحت مطلق بعد دباره برو سونو اگه طول سرویکس کمتر شده باشه باید سرکلاژ بشی. عزیزم این چند روز خدا میدونه به مامان بهاره چی گذشت هم درده دلم شدیدتر شده بود هم استرس و نگرانی که چی میخواد بشه . دراز کش بودم ، بابایی تخت برام توی حال جلوی تلویزیون گذاشته تا مامان راحت استراحت کنه و خیلی بهم میرسه ، حتی وقتی میخواد بره بیرون همه چی جلو دستم میذاره و مدام بهم سر میزنه ، برام میوه خورد میکنه بهم میده خلاصه خیلی هواسش به ما هست . میدونی پسرم علیرضا ؛ هدیه خدا ؛ هدیه حضرت علی(ع) ، من برای داشتن تو خیلی دعا کردم ، نذر و نیاز کردم ، گریه کردم ، هر وقت بارون میومد میرفتم پشت پنجره و دعا میکردم از ته دلم که خدایا با یکی از این قطرات بارون فرشته کوچولوی ما رو هم بفرست پیشمون ، خیلی دلتنگشیم خیلی.

الان تو این چند روز فقط توکل به همون خدایی کردم که تو رو بعد از انتظار طولانی بهمون داد. و میگم خدا جونم همه چیو به خودت میسپرم ، مطمئنم هر چی که به صلاح من و پسرم باشه همون میشه و خدایا پسرم رو به خودت میسپرم تو همیشه برای بنده هات خیر می خوای پس خودت پسرمو حفظ کن. نمیگفتم انشا الله یکشنبه برم سونو و طول سرویکسم بالا رفته باشه فقط میگفتم هر چی صلاحه و خیره همون بشه فقط پسرمو سالم بغل بگیرم و بقیه بارداریمو بدون هیچ استرس و نگرانی بگذرونم.

بالاخره یکشنبه شد و رفتیم سونوگرافی اونجا که رفتیم با بابایی دیدیم مامانی پروین هم اومده گل پسرمو ببینه.

با صلوات و یا امام علی(ع) رفتم رو تخت خوابیدم دکتر گفت طول سرویکس 32 شده ( یعنی یک میل کمتر شده)

دیگه فهمیدم که دکتر باید تصمیم بگیره که سرکلاژ بشم یا نه. تا از اونجا آمدم بیرون بهش اس دادم و گفتم اونم گفت تماس میگیره . پسرم علیرضا از خدا میخواستم هر چی خیره و صلاحه همونو به دل دکتر هم بندازه و یک تصمیم درست بگیره . من رفتم خونه بابایی به دایی شهرام زنگ زد و گفت اونم اومد پیشم و منتظر خبر دکتر بودیم . خلاصه سرتو درد نیارم پسرم خانم دکتر با دایی شهرام تماس گرفت و گفت باید سرکلاژ بشه اینطوری خیالمون راحتتره ، من هم یک نفس عمیق کشیدم و خدا رو شکر کردم و همه چیو مثل همیشه به خدا سپردم.

پسره قشنگم علیرضا ، عاشقه اسمتم پسرم امیدوارم لیاقت اسمتو داشته باشی الهی املام رضا(ع) وامام علی (,) نگهدارت باشن.

آمین یا رب العالمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)