ثمره ی عشقمون

مسلمون شدن گل پسر

1394/7/14 11:31
نویسنده : مامان بهاره
263 بازدید
اشتراک گذاری

مسلمون شدن گل پسر

روز اول کار مامان مصادف بود با ختنه شدن گل پسرم

وااای که چه روز بدی بود روز شنبه 16/12/93 من صبح زود رفتم سرکار قرار بود بعداز ظهر شمارو ببریم برای ختنه ،ساعتای 12 به بابایی زنگ زدم که بیاد دنبالم تا شمارو شیر بدم که دیدم بابایی رفت دم مطب دکتر رافع ، گفتم چی شده گفت الان علیرضارو بردیم برای ختنه وووی منو میگی میخواستم از ترس گریه کنم چند روزه که تصمیم داریم ببریمت ختنه بشی اما هی امروز و فردا کردم دلم نمیومد .رفتم تو مطب که عمه فاطمه و مامانی پروینتو دیدم تو بغل مامانی بودی زر چادرش خوابیده بودی وقتی باید میرفتی تو اتاق دکتر من رفتم تو ماشین نشستم اخه اصلا تحمل گریه هاتو نداشتم.

اومدم توی ماشین و برات کلی قرآن خوندم و دعا کردم.الهی مامان فدات بشه چه خواب عمیقی هم داشتی عین فرشته ها خوابیده بودی.مامانی میگفت یکم جیغ زدی الهی بمیرم خواب بودی ترسیده بودی تو دهنت پستونک گذاشتن اروم شدی تو خونه بهت شیر دادم کلی شیر خوردی.

همه ی اونروزو گریه کردی هربار که جیش میکردی میسوخت زخمت و جیغ میزدی منم باهات گریه میکردم ، اصلا دل نداشتم عوضت کنم شوشولت پانسمان بود شب موقع تعویض پوشکت گانسمانت کنده شد مامانی هم برد شستت خیلی ارومتر شدی ، از فردا دیگه گریه نمیکردی خداروشکر روز چهارم حلقت هم افتاد و راحت شدی نفسم.

این مرحله از زندگیت هم به سلامتی گذشت اما بدون مامانی با هر کدوم از اینها چندسال پیر میشه آخه مادرم و اصلا نمیتونم درد کشیدن جیگر گوشم رو ببینم .خدایا علیرضا رو به خودت میسپرم مطمئینم به بهترین شکل نگهدارشی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)