ثمره ی عشقمون

آبان ماه 94

1395/1/31 9:49
نویسنده : مامان بهاره
105 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان ، پسر خوشگلم

از اتفاقات این ماه برات بنویسم اول ماه چند روزی من و شما و بابایی رفتیم تهران .این اولین مسافرتته فدات بشم شما 8 ماه و 11 روزت بود .من یه مصاحبه کاری تهران داشتم و از اونجایی که یک شب هم نمیتونم دوری شما رو تحمل کنم قرار شد سه تایی باهم بریم.جمعه شب رفتیم خداروشکر از این سر شما تو پرواز همش خواب بودی خیلی نگران بودم تو پرواز اذیت نشی اما خداروشکر بخیر گذشت اونجا عموت اومد دنبالمون و رفتیم خونشون. پسرم چون تا حالا از خونه جدا نشدی همه جا برات تازگی داشت و یکم غریبی میکردی اصلا شب دوست نداشتی بخوابی انگار میخواستی تو خونه خودمون  بخوابی واسه همین آروم نمیگرفتی و حسابی اون چند روز هم خودتو اذیت کردی هم مامان و بابا و بنده خدا عمو جونت رو. جونم برات بگه فرداش شنبه بعداز ظهر وقت آتلیه برات گرفته بودم صبحش با خاله آزاده قرار گزاشتیم بیرون و رفتیم یکم گشتیم و برای پسر گلم یه کالسکه مکسی کوزی خوشگل خریدیم قرار شد رفتیم زاهدان پول براشون حواله کنیم یه صندلی ماشین خیلی خوب هم که پسندیدیم برامون بفرستن.

یه چیز جالب این بود که تو تاکسی و ماشین تا پستونکت رو میزاشتم میخوابیدی که خیلی خوب بود چون مسافتها هم طولانی بودن .

عصرش تا حاضر شدیم و رفتیم از دوساعت وقتمون یک ساعتش گذشت تو اون یک ساعت هم انقدر از دوربین ها ترسیده بودی که اصلا همکاری نکردی برای گرفتن عک و تا میزاشتیمت گریه میکردی خیلی دلم گرفت آخه این اولین عکس اتلیت بود و من بعد کلی پرس و جو و این ور اونور کردن تونستم یه آتلیه خوب نزدیک خونه عموت پیدا کنم .اشکال نداره پسرم تونستیم از بین عکسها یه چندتایی رو انتخاب کنیم الهی تنت همیشه سلامت باشه. روز بعد هم انقدر هوا سرد و بارونی شده بود که اصلا نتونستیم بریم بیرون فقط من صبحش رفتم برای مصاحبه که خاله آزاده هم اومد باهام تا تنها نباشم. دوشنبه صبح زود هم برگشت داشتیم شما خواب بودی موقع حاضر شدن بیدار شدی و بدخواب شدی دیگه تو پرواز هم اصلا نخوابیدی که خیلی اذیت کردی هم خوابت میومد هم آروم قرار نداشتی و کلافه شده بودی بابایی وسط صندلی ها راه میبردت خلاصه به سلامت رسیدیم خداروشکر و بعدش اومدیم خونه یه دل سیر خوابیدی درواقع چند روز همش خواب بودی از بس اونجا بی خوابی کشیده بودی.

این بود خاطره اولین مسافرتت انشالا همیشه سلامت باشی و بریم همه ی دنیا رو ببینیم.

مامان خیلی دوستت داره

چندتا عکس از اولین آتلیه:

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)