آبان ماه 94
سلام عشق مامان ، پسر خوشگلم از اتفاقات این ماه برات بنویسم اول ماه چند روزی من و شما و بابایی رفتیم تهران .این اولین مسافرتته فدات بشم شما 8 ماه و 11 روزت بود .من یه مصاحبه کاری تهران داشتم و از اونجایی که یک شب هم نمیتونم دوری شما رو تحمل کنم قرار شد سه تایی باهم بریم.جمعه شب رفتیم خداروشکر از این سر شما تو پرواز همش خواب بودی خیلی نگران بودم تو پرواز اذیت نشی اما خداروشکر بخیر گذشت اونجا عموت اومد دنبالمون و رفتیم خونشون. پسرم چون تا حالا از خونه جدا نشدی همه جا برات تازگی داشت و یکم غریبی میکردی اصلا شب دوست نداشتی بخوابی انگار میخواستی تو خونه خودمون بخوابی واسه همین آروم نمیگرفتی و حسابی اون چند روز هم خودتو اذیت کردی هم مامان ...
نویسنده :
مامان بهاره
9:49